English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6006 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
res inter alios U debet non actaalterinocere تعهدات دو جانبه باعث اضرار شخص ثالث نمیتواند بشود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
common nuisance U منظور عملی است که باعث اضرار جامعه به طور کلی شود و تاثیر ان متوجه فرد خاص نباشد
defacto recognition U شناسایی دوفاکتو شناسایی سیاسی کشوری که عملا" مستقل ودارای حق حاکمیت است ولی به عللی نمیتواند یا نمیخواهد به تعهدات بین المللی خود
to poke one's head into a hornets' nest <idiom> U چیزی که باعث وخیم تر شدن موقعیت و ایجاد دردسر حل نشدنی بشود [اصطلاح مجازی]
to stir up a hornet's nest <idiom> U چیزی که باعث وخیم تر شدن موقعیت و ایجاد دردسر حل نشدنی بشود [اصطلاح مجازی]
to open a can of worms <idiom> U چیزی که باعث وخیم تر شدن موقعیت و ایجاد دردسر حل نشدنی بشود [اصطلاح مجازی]
policy of contianment U سیاست بازدارندگی اعمال سیاستی که باعث تحدید و توقف اقدامات سیاسی کشور دیگری بشود
provcation U در CL هرگاه برهیات منصفه ثابت شود که متهم در اثر فعل یا سخن یاهر دو تحریک شده باشدممکن است این موضوع باعث برائت متهم یا تجویز تخفیف بشود
discharge of contract U انجام تعهدات قراردادی پایان دادن به تعهدات قراردادی
tripartite pact U قرارداد سه جانبه میثاق سه جانبه
constructive notice U ابلاغ اختیاری در CL ابلاغی که به وکیل شخص بشود قانونی یااعتباری نامیده میشود و درمقابل ان " ابلاغ رسمی یاواقعی " قرار دارد و ان ابلاغی است که به خود شخص بشود
cause to sustain a loss U اضرار
causing a loss U اضرار
common nuisance U اضرار عمومی
civil injury U اضرار مدنی
third U ثالث
tertiary U ثالث
thirds U ثالث
third party U شخص ثالث
garnishment U احضارشخص ثالث
jus terth U حق شخص ثالث
thrid party U شخص ثالث
third parties U شخص ثالث
intervener U وارد ثالث
stranger U شخص ثالث
intervance of third party U ورود ثالث
committment U تعهدات
obligation U تعهدات
obligations U تعهدات
engagements U تعهدات
engagement U تعهدات
third party insurance U بیمه شخص ثالث
several covenants U تعهدات انفرادی
termination of obligations U سقوط تعهدات
bank liabilities U تعهدات بانکی
several covenants U تعهدات جداگانه
capital commitment U تعهدات مالی
carry out the obligations U اجرای تعهدات
net obligations U جمع کل تعهدات
net obligations U تعهدات کلی
employer's liability U تعهدات کارفرما
unlimited liability U تعهدات نامحدود
admission of liability U پذیرش تعهدات
primery obligation U تعهدات اولیه
liabilities and responsibilities U تعهدات و مسئوولیتها
illiterate U که نمیتواند بخواند
secondary obligation U تعهدات ثانویه
law of obligations U حقوق تعهدات
fixes U آن نمیتواند تغییر کند
fix U آن نمیتواند تغییر کند
unliquidated obligation U تعهدات پرداخت نشده
nonfulfilment U عدم انجام تعهدات
professional liability insurance U بیمه تعهدات شغلی
interstate engagments U تعهدات بین الدول
public liability insurance U بیمه تعهدات عمومی
obligations incurred U تعهدات پرداخت شده
garnishment U توقیف مال نزد شخص ثالث
specialty debt U تعهدات مستند به اسناد رسمی
an ill quarrels with his tool U نمیتواند برقصد میگویدزمینش کج است
queen can do no wrong U ملکه نمیتواند خطا کند
shifting use U مالکیت منافع زمین با درج شرط به نفع ثالث
nemo agit in seipsum U هیچ کس نمیتواند علیه خوداقامه دعوی کند
he is unable to speak U ازسخن گفتن عاجزاست نمیتواند سخن بگوید
nemo potest esse simul actor et judex U هیچ کس نمیتواند در ان واحد قاضی و مدعی باشد
good offices U عبارت است ازدخالت دولت ثالث به منظورپایان دادن به اختلافات دودولت
acatalectic U قاضی یاشخصی که نمیتواند به صحت امری اطمینان حاصل کند
nemo dat quod non habet U هیچ کس نمیتواند انچه راکه مالکش نیست را به دیگری دهد
rejection U خطای اسکنرکه نمیتواند یک حرف را بخواند وحرف خالی را میکند
on request U وقتی که درخواست بشود
interrupt U سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود
interrupts U سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود
interrupting U سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود
bailment U امانت گذاشتن سپردن جنس به تاجری که اعتبارش معلوم نیست باضمانت شخص ثالث
He promised to behave ( mend his ways) U قول داد آدم بشود
if he wishes to be a U اگرمی خواهد کسی بشود
where work is concerned U اگر مربوط به کار بشود ...
I wI'll come as late as I possibly can . U تا آنجائیکه بشود دیر می آیم
What must be must be . <proverb> U آنچه باید بشود خواهد شد .
output U که نمیتواند با سرعت طبیعی پردازش کند به علت وجود رسانه جانبی کندتر
outputs U که نمیتواند با سرعت طبیعی پردازش کند به علت وجود رسانه جانبی کندتر
one way U یک جانبه
ex parte U یک جانبه
mutual U دو جانبه
one-way U یک جانبه
tripartite U سه جانبه
trilateral U سه جانبه
unilateral U یک جانبه
unilaterally U یک جانبه
partite U جانبه
one legged U یک جانبه
bilateral U دو جانبه
reciprocal U دو جانبه
intervener U در CL علت وروددعوی ثالث ممکن است نفع شخصی یا لزوم حفظ منافع جامعه باشد
pabulum U [هر چیزی که بشود به عنوان غذا خورد]
That's out of the question. U این غیرممکن است که عملی بشود.
Let the car cool off. U بگذار اتوموبیل یکقدری خنک بشود
Talk a lot without saying much U خیلی صحبت بشود ولی کم معنی
self- U سیستمم کد گذاری حروف خطا یا نامناسب را تشخیص دهد ولی نمیتواند ترمیم کند
unilateral declaration U بیانیه یک جانبه
triparite U سه نسخهای سه جانبه
multilateral U چند جانبه
reciprocal agreement U قرارداد دو جانبه
wall-to-wall U همه جانبه
reciprocal agreement U توافق دو جانبه
unilateral agreement U توافق یک جانبه
dual agent U عامل دو جانبه
unilateral contract U قرارداد یک جانبه
unilateral agreement U قرارداد یک جانبه
widespread U همه جانبه
bilateral contract U قرارداد دو جانبه
bilateral monopoly U انحصار دو جانبه
quadrilaterals U چهار جانبه
quadrilateral U چهار جانبه
unilaterally U یک جانبه تک سویه
one sided U یک جانبه مغرضانه
synchronous converter U تبدیلگر دو جانبه
unilateral U یک جانبه تک سویه
blind transportation U ارسال یک جانبه
tripartite pact U پیمان سه جانبه
fradulent conveyance U معامله به قصد فرار از دین معامله به قصد اضرار غیر
quadruple pact U پیمان چهار جانبه
unilateral contract U تعهد یک جانبه ایقاع
quadruple pact U میثاق چهار جانبه
trusted U انحصارات چند جانبه
trust U انحصارات چند جانبه
double agents U عامل اطلاعاتی دو جانبه
duopoly U انحصار دو جانبه فروش
trusts U انحصارات چند جانبه
total war U جنگ همه جانبه
double agent U عامل اطلاعاتی دو جانبه
bilateral treaty U معاهده یا معاهدات دو جانبه
dual agent U عامل اطلاعاتی دو جانبه
matches U رویارویی بازیهای دو جانبه
Bilateral contract. U پیمان ( قرارداد ) دو جانبه
mutilateral agreement U موافقت چند جانبه
multilateral trade U تجارت چند جانبه
duopsony U انحصار دو جانبه خرید
multilateral contract U قرارداد چند جانبه
match U رویارویی بازیهای دو جانبه
No way! این غیرممکن است که عملی بشود. [اصطلاح روزمره]
blow-up U توقف غیر منتظره یک برنامه به خاطر یک اشتباه یا به دلیل مواخه شدن با شرایطی ازداده که نمیتواند ان را بکارگیرد
blow up U توقف غیر منتظره یک برنامه به خاطر یک اشتباه یا به دلیل مواخه شدن با شرایطی ازداده که نمیتواند ان را بکارگیرد
blow-ups U توقف غیر منتظره یک برنامه به خاطر یک اشتباه یا به دلیل مواخه شدن با شرایطی ازداده که نمیتواند ان را بکارگیرد
oligopsony U انحصار چند جانبه خرید
collusive oligopoly U انحصار چند جانبه سازشکارانه
imperfect oligopoly U انحصار چند جانبه ناقص
complete oligopoly U انحصار چند جانبه کامل
mutual exclusion U ناسازگاری دو جانبه ممانعت متقابل
siege mentality U دشمن پنداری همه جانبه
He was barred from the casino. U او [مرد] اجازه نداشت داخل این کازینو [قمارخانه] بشود.
pseudo random U رشته تولید شده تصادفی که در مدت طولانی تکرار بشود
extensive cultivation U توسعه همه جانبه کشت وکار
I didn't tell anyone beforehand, as I didn't want to jinx it [anything] . U من قبل از آن به هیچکس نگفتم چونکه نخواستم [هیچ چیزی] جادو بشود.
rhetorical question U مسئله مربوط بمعانی بیان سوالی که برای تسجیل موضوعی بشود
to bring somebody into line U زور کردن کسی که خودش را [به دیگران] وفق بدهد یا هم معیار بشود
It appears questionable whether he will manage to do that. U بحث برانگیز به نظر می رسد که آیا او موفق به انجام این کار بشود.
snookered U وضع گوی که بازیگر نمیتواند مستقیما به گوی موردنظر ضربه بزند
novatio non presumiter U تبدیل تعهد یا تبدیل مدیون نمیتواند مفروض یا ضمنی باشد
bilateral infrastructure U سازمان داخلی متشکل ازاعضای دو جانبه تشکیلات دوجانبه
peripheral U UPC که نمیتواند دستورات را با سرعت طبیعی اجرا کند به علت رسانه جانبی کند
glassine U نوعی کاغذ نازک شفاف یانیمه شفاف که هوا یا روغن از ان نمیتواند عبور کند
dumb terminal U وسیله جانبی که فقط میتواند داده را از یک کامپیوتر دریافت کند ولی نمیتواند آن را پردازش کند
sequential U نوعی کامپیوتر که باید هر دستورکامل شود پیش از اینکه بعدی شروع شود وبنابراین نمیتواند پردازش همزمان را مدیریت کند
unobligated U اعتبارتعهد نشده تعهدات پرداخت نشده
sets of bill U نسخ ثانی و ثالث و ..... برات که در انها به اصل اشاره وذکر میشود که هریک تازمانی قابل پرداخت هستندکه دیگری پرداخت نشده باشد
assistance U کمک یک جانبه کشوری به کشور دیگر بدون اینکه مسئله مقابله به مثل مطرح باشد
hire purchase U کرایه چیزی به این ترتیب که کرایه کننده با پرداخت یک عده اقساط مالک ان شی بشود
send only device U دستگاهی شبیه یک ترمینال که قادر است داده ها را به کامپیوتر ارسال کند ولی نمیتواند داده ها را از ان دریافت کند
game theory U این نظریه اغلب در تحلیل کردار انحصارچند جانبه بکار میرود واستراتژیهای مختلف را موردبررسی قرار میدهد
She's agreed to fill in for me on Friday, but I'd be pushing my luck if I asked her to do it on Saturday, too. U او [زن] موافقت کرد روز جمعه جاینشین من باشد اما من شورش را در می آوردم اگر از او [زن] درخواست بکنم که شنبه هم جاینشین من بشود.
freedom of seas U ازادی رفت وامد کشتی ها در خارج ازابهای ساحلی کشور مجاوردر زمان صلح بدون اینکه کسی بتواند به نحوی از انحامعترض انها بشود
tripartite declaration of 0 U اعلامیه سه جانبه 0591 اعلامیهای که در ان دولتهای امریکا و انگلستان و فرانسه امامیت ارضی اسرائیل و نیزوضع موجود فلسطین راتضمین کردند
child window U پنجره کوچکتر نمیتواند از مرز پنجره بزرگتر خارج شود و وقتی پنجره اصلی بسته است آن هم بسته میشود
bilateral spotting U دیدبانی مضاعف محل اصابت گلوله دیدبانی دو جانبه
unesco (= united nations educational U ه افزایش احترام ملل نسبت به عدالت و حکومت قانون وحقوق انسانی و ازادیهای اساسی انچنان که موردتصویب منشور ملل متحد است بشود
cause U باعث
causes U باعث
causing U باعث
author U باعث
incentive U باعث
incentives U باعث
cross servicing U خدمات جنبی یا جانبی خدمات چند جانبه
final act سندی است که در پایان کار کنفرانس تنظیم میشود وخلاصه کارهای کنفرانس ونتایج حاصله از آن و تعهدات و موافقتهای ناشیه از آن ونیز مسائلی که جنبه فرعی دارند مانند توصیه ها وارزوهای اعضا کنفرانس را در بردارد
it will give rise to a quarrel U باعث دعواخواهد شد
give rise to U باعث شدن
productive of annoyance U باعث زحمت
to give rise to U باعث شدن
make U باعث شدن
makes U باعث شدن
motive U محرک باعث
motives U محرک باعث
take its toll <idiom> U باعث ویرانی
to give birth to U باعث شدن
touch off <idiom> U باعث انفجارشدن
author U باعث شدن
vibratory U باعث ارتعاش
set off <idiom> U باعث انفجارشدن
vibrative U باعث ارتعاش
do out of <idiom> U باعث از دست دادن
turn one's stomach <idiom> U باعث حال به هم خوردگی
step on one's toes <idiom> U باعث رنجش شدن
Recent search history Forum search
1che chizi baes gerefteg galb mishavad
1If he had gone back,it would have been brought disgrace on the family.
3she brought disgrace on the family.
2او باعث ننگ شغل قضاوت است
2او باعث ننگ شغل قضاوت است
1afghan diversity development and social services australia
1Cool... I just got back from working out. I did a bunch of squats and lunges lol I'm working on my big booty ;)
1ٌٌwich road user has caused a hazard?
1coffee table conversation piece
2crucification
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com